Wednesday, January 20, 2010

نامه‌اي به آقاي نويسنده

آقاي نويسنده،‌ آقاي محقق، آقاي مورخ!
با سلام
اين نامه را درباره كتابي كه بوسيله شما نوشته شده و من اين روزها مشغول خواندنش هستم به شما مي‌نويسم. شما در جاي جاي كتاب به صراحت عنوان كرده‌ايد كه منبع اصلي درباره فلان موضوع آقاي فريدون آدميت است. حتي گفته‌ايد كه فلاني و فلاني هم كه در كتاب‌هايشان به اين موضوع پرداخته اند به نوشته‌هاي آقاي آدميت استناد كرده‌اند. با اينحال گفته‌ايد كه:«درباره فلان موضوع سخن زيادي نمي‌توان گفت مگر آنكه به حدس و گمان متوسل شويم و اين درخور تحقيق تاريخي نيست.»
از توجهي كه به شان يك تحقيق تاريخي داريد از شما تشكر مي‌كنم اما نكته‌اي در اين بين براي من سوالي شده‌است كه امانم را بريده و تمام فكر مرا مشغول كرده‌است.
همانطور كه به خاطر داريد شما كتابتان را در سال 1378 چاپ كرده‌ايد و آنطور كه مطمئنا مي‌دانيد آقاي فريدون آدميت در سال 1387 (9 سال بعد) درگذشته‌اند. سوال من اين است كه چرا در اين 9 سال با اينكه مي‌دانستيد ايشان اطلاعات ارزشمندي دارند، به عنوان يك محقق تاريخي به سراغ ايشان نرفتيد تا بتوانيد درباره فلان موضوع بيشتر سخن بگوييد؟ آيا فلان موضوع ارزش اين كار را نداشت يا سازمان عريض و طويلي كه ناشر كتاب شماست هزينه‌هاي لازم را تامين نمي‌كرد؟ يا چه؟ اميدوارم براي تعللي كه در روشن كردن گوشه‌اي از تاريخ معاصر ايران داشته‌ايد دليل مقبولي داشته‌باشيد.

با تشكر
دزدكي

پ.ن: يادداشتي خواندني درباره فريدون آدميت

No comments:

Post a Comment