Thursday, January 14, 2010

در قانون‌اساسي - 2

فرض كنيد زميني داريد كه خاكي خوب و مستعد پرورش انواع گل‌ها و گياهان مختلف را دارد. آيا اين بدان معناست كه شما داراي باغي بزرگ با گل‌هاي رنگارنگ و انواع درختان هستيد؟ مسلما پاسخ منفي است.
حال شرايطي ديگر؛ فرض كنيد شما باغبان چيره‌دستي هستيد. سرمايه زيادي هم داريد تا به زمينتان آب‌رساني كنيد و كود خوب بخريد و با دانش روز كشاورزي آشنايي داريد. اما زمين شما خاك خوبي ندارد. آيا مي‌توانيد باغي بزرگ و زيبا داشته باشيد؟ مسلما پاسخ منفي است. تفاوت شرايط اول و دوم در اين مساله زمين است. داشتن خاك خوب مسلما به معناي داشتن باغي زيبا نيست اما با وجود اين شرط مي‌توان باغي ساخت اما بدون داشتن خاك خوب هر چقدر تلاش كنيم و هرچقدر با علم روز آشنا باشيم و هرچقدر هزينه كنيم هيچگاه باغي در كار نخواهد بود.
قانون‌اساسي نيز دقيقا نقش خاك خوب را بازي مي‌كند. داشتن قانون‌اساسي كه در آن تبعيض معنا نداشته باشد و آزادي‌هاي اساسي را مجاز بشمارد لزوما به معناي وجود دموكراسي و آزاد شدن مملكت از قيد و بند تبعيض نيست اما زمينه را براي تصويب قوانين پيشرو فراهم مي‌كند و جامعه مي‌تواند در دراز مدت آزادي بيشتري كسب كند و در مسير ترقي گام بردارد. اما اگر قانون‌اساسي سراسر تبعيض باشد و محدود كننده آزادي‌هاي اساسي انسان تكليف چيست؟ آيا مي‌توان بر اساس قانون‌اساسي كه پايه‌اش بر تبعيض و محدود‌كردن آزادي است قوانيني تصويب كرد كه رفع كننده تبعيض و گسترش دهنده آزادي باشد؟ مسلما پاسخ منفي است.

No comments:

Post a Comment