ماجرا از اين قرار بود كه گويا رانندهاي از مسافر كرايهاي بيش از نرخ رايج گرفته بود و رانندهاي ديگر به او اعتراض ميكرد. جمهاي كه رانندهي معترض گفت اين بود:«آخه كون كشاد! اين راهي كه توالان داري ميري ما رفتيم كون ملت رو هم پاره كرديم تا با بدبختي فهميديم نبايد كرايه بيشتر از عرف گرفت.» اين جمله شايد اين شعر ملكالشعراي بهار باشد به زبان كوچه:
هرکه کمتر شنید پند پدر/ روزگارش زیاده پند دهد
وانکه را روزگار پند نداد / تیر زهرآب داده پند دهد
يك بار از روي ناآگاهي مجلس و دولت را در اختيار جناح اصلاحطلب قرار دادم. مجلس و دولت يعني تمام قدرت. يعني قدرت قانونگذاري و قدرت اجرايي. اينها را در اختيار ايشان گذاشتم و نتيجهاش را ديدم. نتيجهاش هيچ بود. هيچ بزرگي كه احساس خميني بود در هنگام ورود به ميهن گريبان مرا گرفت و هنوز هم دست بردار نيست. آن روزها اگر يكبار و تنها يكبار قانون اساسي جمهوري اسلامي را خوانده بودم و امكان دستيابي به آرمانهاي خود را براساس اين قانوناساسي سنجيده بودم، ميفهميدم كه چه فاصلهي درازي است بين آنچه من ميخواهم و آن را براي ايران مفيد ميدانم و آنچه دستپروردههاي خميني بر سر ايران آوردهاند.
بايد از روزگار درس گرفت. آزموده را آزمودن خطاست.
هرکه کمتر شنید پند پدر/ روزگارش زیاده پند دهد
وانکه را روزگار پند نداد / تیر زهرآب داده پند دهد
يك بار از روي ناآگاهي مجلس و دولت را در اختيار جناح اصلاحطلب قرار دادم. مجلس و دولت يعني تمام قدرت. يعني قدرت قانونگذاري و قدرت اجرايي. اينها را در اختيار ايشان گذاشتم و نتيجهاش را ديدم. نتيجهاش هيچ بود. هيچ بزرگي كه احساس خميني بود در هنگام ورود به ميهن گريبان مرا گرفت و هنوز هم دست بردار نيست. آن روزها اگر يكبار و تنها يكبار قانون اساسي جمهوري اسلامي را خوانده بودم و امكان دستيابي به آرمانهاي خود را براساس اين قانوناساسي سنجيده بودم، ميفهميدم كه چه فاصلهي درازي است بين آنچه من ميخواهم و آن را براي ايران مفيد ميدانم و آنچه دستپروردههاي خميني بر سر ايران آوردهاند.
بايد از روزگار درس گرفت. آزموده را آزمودن خطاست.
بلی
ReplyDelete