Sunday, December 13, 2009

حقوق بشر، هنر، جمهوري اسلامي

تصور نكنيد رعايت منشور جهاني حقوق بشر تنها معنيش آزادي‌هاي سياسي، نبود سگنسار و اعدام و مجازات‌هاي غير انساني و مواردي مانند اين است. محدود كردن حقوق بشر به مواردي اين چنين تنها فايده‌اي كه دارد محدود كردن دايره حمايت‌كنندگان از اين منشور جهاني است. محدود كردن حقوق بشر به رفع روسري و تشكيل حزب و شعار دادن ظلم بزرگيست كه به خودمان و به انسان مي‌كنيم. تا به حال فكر كرده‌ايد كه هنر كجاي منشور حقوق بشر ايستاده‌است؟ آيا خواهان اجراي بي قيد و شرط حقوق بشر هستيم تا تنها به خواسته‌هاي سياسي خودمان برسيم؟ آيا اجرا نشدن اين حقوق ذاتي انسان‌ها تنها زندگي فعالان سياسي ما را تحت تاثر قرار داده‌است؟ پس هنر كجاست؟ جايگاه هنرمند و هنردوست در اين اعلاميه كجاست؟ آيا اين منشور به هنرمنداني كه با آمدن خميني به ايران از حضورشان محروم شديم توجهي ندارد؟ آيا منشور تنها حرف سياستمداران را مي‌زند نه حرف دل هنرمنداني كه ستاره بي‌همتاي كشور خود بودند و اكنون تنها به دليل وجود حكومتي ايدئولوژيك در كشورشان محتاج نان شبشان هستند و در تنگدستي جان مي‌دهند؟
به اصل 20 اين اعلاميه توجه كنيد: «هر شخصی حق دارد از آزادی تشكيل اجتماعات، مجامع و انجمن‌های مسالمت آميز بهره مند گردد.» اين اصل براي ما چه دارد؟ ومي‌گوييم قوانين بايد بر مبناي حقوق بشر بايد و بي قيد و شرط از آن طبعيت كند. آزادي تشكيل اجتماعات واضح تر از آن است كه نياز به توضيح داشته باشد و پر واضح است كه اين آزادي بايد هر نوع اجتماعي را در بر بگيرد. با استناد به اين اصل است كه مي‌گوييم برگزاري كنسرت نبايد احتياج به هيچ‌گونه مجوزي داشته باشد.
و اما اصل 23 «هر شخصی حق دارد كار كند، كار خود را آزادانه برگزيند، شرايط منصفانه و رضايت بخشی برای كار خواستار باشد و در برابر بیكاری حمايت شود.» خوانندگي شغل نيست؟ هنرپيشگي؟ نوازندگي؟ رقاصي؟ نقاشي؟ نويسندگي؟ جمهوري اسلامي بنا به كدام دليل هنرمندان از شغل خود محروم كرده‌است؟ چه كسي جوابگوي فرهنگ ملتي ‌است كه هنرمندش به دليل تامين نياز مالي به انجام كارهاي سطح پايين رو مياورد و به اجراي هر پيشنهاد نازلي تن مي‌دهد؟ چه كسي پاسخگوي عمر بربادرفته هنرمندي‌است كه پس از مرگش پس‌اندازش حتي كفاف مراسم تدفينش را نمي‌دهد. چه كسي پاسخگوي جواناني‌است كه به دليل طرز فكر جمهوري اسلامي و طرفدارانش مفاخر هنري سرزمين خويش را نمي‌شناسند؟
اين دو اصل نمونه كوچكي‌است از اين كه مي‌توان از اعلاميه جهاني حقوق بشر در راستاي رشد و ارتقاي هنر و هنرمند و سطح هنري جامعه استفاده كرد. مسلما حقوق‌دانان حاذق مي‌توانند موارد بيشتري از منافات قوانين جمهوري‌اسلامي در زمينه هنر با منشور جهاني حقوق بشر بيابند. تا جمهوري اسلامي هست و تا يك قانون اساسي «تغييرپذير» بر مبناي جدايي دين و سياست و اصول دموكراتيك به اجرا در نيامده، هيچ چيز در اين مملكت سامان نمي‌گيرد. شرم بر آناني كه پس از 30 سال جنايت در حق انسان و فرهنگ هنوز از جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد سخن مي‌گويند.

No comments:

Post a Comment