Sunday, June 21, 2009

پيشمرگانه

تا امروز نمي‌فهميدم. حس مي‌كردم ولي نمي‌فهميدم. از دور مي‌ديدم، تصور مي‌كردم اما نمي‌فهميدم. تصور مي‌كردم مي‌دانم اما حقيقت اين بود كه نمي‌فهميدم گلي خشمي كه در يك گلدان مي‌رويد يعني چه. نمي‌فهميدم چطور مي‌شود از مسلسل‌داران وحشت نداشت. نديده بودم چگونه كاكل برادر آتشفشان مي‌شود و نمي‌دانستم طعنه آزادي پس از مرگ يعني چه. وقتي مي‌گفتند مبارزه مسلحانه در دل مي‌گفتم يعني آنها كه اينهمه باسواد بودند، كتاب خوانده بودند، دنيا ديده بودند، تاريخ جهان را از بر بودند نمي‌دانستند از هيچ تفنگي آزادي شليك نمي‌كند؟ مي‌دانستند آنچنان كه من امروز مي‌دانم اما تفنگ دست گرفتند آنچنان كه من امروز نياز به اسلحه را حس مي‌كنم. موشك جواب موشك. پاسخ گلوله گل نيست، گلوله است. امروز سلاح كم داريم.

1 comment:

  1. اقامت امن و قوی. از ایالت کالیفرنیا ، آمریکا

    ReplyDelete