Wednesday, June 10, 2009

دفاع چند لايه جمهوري‌اسلامي

درفوتبال نامش را گذاشته اند دفاع چند لايه. دفاع از زمين حريف آغاز مي‌شود ومهاجمين تيم در هنگام از دست دادن توپ تبديل به مدافع مي‌شوند. چه بسا در اين كار موفق شوند توپ را از حريف بقاپند و گلي به ثمر برسانند. اگر توپ از ماهجيم گذشت نوبت خط مياني مي‌رسند كه اين مجموعه بازيكنان تيم با توجه به آرايشي كه مي‌گيرند مي‌توانند بيشترين آزار را براي تيم حريف به همراه داشته باشند و فرصت رويارويي آنان با دروازه خودي را از بين ببرند. در دو خط ياد شده مهاجمان و هافبك‌هايي كه تبديل به مدافع مي‌شوند علاوه بر دفاع از دروازه به گل زدن و فرصت‌سازي براي مهاجمان نيز فكر مي‌كنند. اما خط دفاع حكايت ديگري دارد. وظيفه آنها نه بازيسازي است نه گلزني. هدفشان تنها دفع توپ و جلوگيري از رسيدن توپ و بازيكن حريف به دروازه خودي است. هرچند مربياني كه كارشان را بهتر بلدند عبارت بازيسازي از خط دفاع ورد زبانشان است ولي تاكتيك قديمي «بزن زيرش» همچنان در زماني كه تيم زير فشار شديد قرار دارد از سوي بسياري از تيم‌هاي مطرح دنيا استفاده مي‌شود. چرا كه تك به تك شدن با دروازه‌بان حتي اگر كاركشته ترين دروازه‌بانان را هم درون دروازه داشته باشيم احتمال خوردن گل را بسيار زياد مي‌كند.
جمهوري اسلامي نيز از اين شيوه استفاده مي‌كند. 12 سال است كه رژيم در تاكتيك تيمي خود تجديد نظر كرده و چند خط دفاعي در مقابل دروازه خود قرار داده‌است. خاتمي كه آمد شعار آزادي بيان و جامعه مدني داد اما هيچ‌گاه به اين سوال پاسخ نداد كه چه چيزي عامل اصلي نبود آزادي‌بيان است. دولت قبلي، دولت‌هاي قبلي، شخص اول مملكت و قانون اساسي هيچگاه محكوم نشدند چرا كه قرار به دفاع بود نه گل زدن به دروازه خودي. خاتمي بايد مهاجمان حريف را به خود مشغول مي‌كرد تا هيچ تهديدي متوجه دروازه خودي نشود و اصل نظام به خطر نيافتد. خاتمي با نقاب «تغيير» آمد اما اين شعار تنها در لايه رويي جامعه اجرا شد و هيچ نشاني از تغييراتي كه تضمين كننده آزادي بيان باشد ديده نشد. او خود نيز به صراحت اعلام كرد كه هدفي جز حفظ نظام اسلامي نداشته است و اين وظيفه را به خوبي به انجام رسانده‌است.
اكنون نيز احمدي‌نژاد وسيله خوبي‌ است براي اينكه بازي در زمين حريف ادامه پيدا كند و انرژي تيم حريف صرف گذر از بازيكناني باشد كه با دروازه فاصله بسياري دارند. امروز هدف مردم سرنگون كردن احمدي‌نژاد شده است و انرژي خود را صرف مبارزه با او مي‌كنند بدون اينكه بياد بياورند كه مشكل چيز ديگري است. برخي براي نفي احمدي‌نژاد به هرچيزي متوسل مي‌شوند. حتي به تعريف و تمجيد از اوضاع اقتصادي و فرهنگي دولت‌هاي موسوي و هاشمي رفسنجاني. مي‌پردازند و در اين راه طوري سخن مي‌گويند كه شك مي‌كني كه آيا آنها در آن دوران در اين سرزمين مي‌زيسته‌اند يا خير. برخي حتي پا را فراتر از اين گذارده و صراحتا خميني را در مقام خدايي مي‌نشانند و چنان از موهبات الهي و صفات پسنديده ايشان تعريف مي‌كنند كه انگار نه انگار كه او بود كه خشت اول جمهوري نوپاي ايران را در اولين انتخابات رياست‌جمهوري كج نهاد.
مردم بايد بدانند كه يك نظام حكومتي چيزي نيست چز قانون‌اساسيش. بگذار نام نظام هرچه مي‌خواهد باشد،‌ اين قانون‌اساسي ‌است كه مبناي قضاوت بين نظام‌هاي مختلف است. مردم بايد از بالا به قضايا نگاه كنند و بدانند كه بازي احمدي‌نژاد - موسوي براي آن است كه ما را از حمله به قانون‌اساسي و تلاش براي تدوين يك «قانون‌اساسي دموكراتيك برمبناي اعلاميه جهاني حقوق بشر كه ضامن فرصت‌هاي برابر در تمام زمينه‌ها براي همه ايرانيان فارغ از هر قوم و مذهبي» باشد منحرف كند. بايد با بي‌توجهي به اين بازي و حمله مستقيم و بدون وقفه به ايراداتي كه قانون اساسي دارد ذهن انسان ايراني را آگاه و شور مبارزه و آزادي‌خواهي را در او بيدار كنيم و بي‌هراس از هر پيش‌آمدي با اتحاد تمام گروه‌هاي سياسي مخالف حكومت‌اسلامي تنها بر روي شعار بازنويسي قانون‌اساسي تمركز كنيم. اين است راه رهايي.

No comments:

Post a Comment