Friday, May 29, 2009

من و هجوم گريه

با اينكه خيابان كاملا شلوغ و صداي ضبط تاكسي بلند بود اما صدايي كه از هدفون جوان 18 - 19 ساله‌ به گوش مي‌رسيد كاملا واضح بود. مشخص بود كه نسخه بدلي "آفتابكاران جنگل" را گوش نمي‌دهد. اين را از صداي همخوانان زن به سادگي مي‌شد فهميد. دو سه باري كه به آهنگ گوش داد هدفون را از گوشش بيرون آورد. انساني كه بين من و او نشسته بود بدون مقدمه از جوان پرسيد: «نظرت درباره عبارت "توي سينه‌اش يه جنگل ستاره داره" چيه؟» پسر جواب داد: «من چيز زيادي از ادبيات نمي‌دونم ولي فكر كنم منظورش اينه كه آدم خوبيه.» جواب شنيد:«اميدوارم هيچ وقت نفهمي يعني چي» انساني كه بين من و او نشسته بود در حالي كه سرش را برمي‌گرداند گفت:«ولي اگر فهميدي بپرس چه كساني جنگلي از ستاره در قلب جوانان كاشتند.»
از بلندگوهاي تاكسي "ستاره‌هاي سربي" پخش مي‌شد و او آرام اشك مي‌ريخت.

No comments:

Post a Comment