به هيچ وجه حوصله آدم ديدن ندارم. اينكه با كسي قرار بگذارم، بنشينم، صحبت كنم حرفهاي شيرين بزنم، بخندم و خوش بگذرانم. از هر جماعتي گريزان شدهام. همهي آدمها خستهكننده شدهاند و در موقعيت جغرافيايي و غيرجغرافيايي من هيچ چيز افسون كنندهاي وجود ندارد.
مدتها با كسي دوست نشدهام. همان معدود دوستان قديمي را هم نميبينم. هر كسي جز آدمي موقتي چيز ديگري نيست. آدمي كه دلقك وار بخنداندم و بعد برود تا دفعه بعد كه هوس كنم ببينمش، اما هوس ديدن كسي را نميكنم، همه را اگر ببينم به صورت اتفاقي در خيابان، اتوبوس يا جاهايي مثل اين ميبينم. حتي مدتهاست كه از كسي نخواستهام كه شماره تلفنش را برايم بنويسد تا اگر دلتنگش شدم با او تماس بگيرم. جز در لحظاتي خاص دلتنگ نميشوم و تقريبا مدتهاست با كسي تماس نگرفتهام مگر اينكه كار واجبي داشته باشم كه آنها هم تعدادشان به انگشتان يك دست هم نميرسد.
دلم نميخواهد با كسي حرف بزنم و يا كسي با من حرف بزند. وقتي به خانه ميرسم پشت كامپيوتر مينشينم و تقريبا تا وقتي بخوابم همانجا هستم. تلفن كه زنگ ميزند انگار با مته به جان جمجمهام افتادهاند. اگر تنها باشم جواب تلفن را نميدهم و اگر تنها نباشم به ندرت و از سر ناچاري.
در خيابان اگر كسي صدايم كند خودم را به نشنيدن ميزنم و و اگر آشنايي ببينم وانمود ميكنم كه نديدهام. تقريبا با همه آدمها قطع رابطه كردهام. در حال حاضر تنها آرزويم اين است كه چند روزي هيچ آدمي نبينم. هرچه آدم و هرچه ساخته دست آدم است چيزي جز نفرت در من برنميانگيزد.
مدتها با كسي دوست نشدهام. همان معدود دوستان قديمي را هم نميبينم. هر كسي جز آدمي موقتي چيز ديگري نيست. آدمي كه دلقك وار بخنداندم و بعد برود تا دفعه بعد كه هوس كنم ببينمش، اما هوس ديدن كسي را نميكنم، همه را اگر ببينم به صورت اتفاقي در خيابان، اتوبوس يا جاهايي مثل اين ميبينم. حتي مدتهاست كه از كسي نخواستهام كه شماره تلفنش را برايم بنويسد تا اگر دلتنگش شدم با او تماس بگيرم. جز در لحظاتي خاص دلتنگ نميشوم و تقريبا مدتهاست با كسي تماس نگرفتهام مگر اينكه كار واجبي داشته باشم كه آنها هم تعدادشان به انگشتان يك دست هم نميرسد.
دلم نميخواهد با كسي حرف بزنم و يا كسي با من حرف بزند. وقتي به خانه ميرسم پشت كامپيوتر مينشينم و تقريبا تا وقتي بخوابم همانجا هستم. تلفن كه زنگ ميزند انگار با مته به جان جمجمهام افتادهاند. اگر تنها باشم جواب تلفن را نميدهم و اگر تنها نباشم به ندرت و از سر ناچاري.
در خيابان اگر كسي صدايم كند خودم را به نشنيدن ميزنم و و اگر آشنايي ببينم وانمود ميكنم كه نديدهام. تقريبا با همه آدمها قطع رابطه كردهام. در حال حاضر تنها آرزويم اين است كه چند روزي هيچ آدمي نبينم. هرچه آدم و هرچه ساخته دست آدم است چيزي جز نفرت در من برنميانگيزد.
No comments:
Post a Comment