كاش ميشد در امواج موسيقي غرق شد. كاش ميشد چشمانت را كه ميبندي و دست نوازش نتها را بر پوستت حس ميكني، زمان بايستد لحظهاي شود به درازاي تمام عمر. وقتي در اوجي، وقتي از زيبايي لبريزي، هنگامي كه تبلور احساس ميشوي و لبريز از شوق، ميخواهي همانجا بماني. ميخواهي تا ابد ميان صداها باشي و بماني تا نوبت زندگي بعديت برسد و دريغ و صد افسوس اگر در زندگي بعدي با موسيقي سر و كاري نداشته باشي.
دنياي موسيقي از دنياي واقعي زيباتر است و آنچه زيباتر باشد از نظر من حقيقيتر است. طبيعتش طبيعيتر است و عشقش عاشقتر و انسانش انسانيتر رفتار ميكند. صدايش رساتر و خاكش پاكتر است. دنياي موسيقي سراسر زندگي است . خوشا زنذگي ميان امواج. خوشا احساسي كه تبديل به نت شود. خوشا صدايي كه خود آب است. دست و پايم را به صندلي ميبندد. پنجرهها را باز ميكند. باد كه بيايد، صدا كه بيايد موج هم خواهد آمد. مشتاقانه در انتظارم. ميخواهم در اين دريا غرق شوم. ميخواهم تا اوج اوج بروم. نشئهآورتر صدا نميشناسم. بايد در اين خوشي بيپايان بميرم.