Friday, May 28, 2010

سرود فتح شب



آهنگ: مهین زرین‌پنجه
شعر: ایرج جنتی عطایی
صدا: شمیم آزاده

از منظر ویران
به سوی میهن پرپر
از میخک خونین
میان باغ خاکستر
جهان خود را شروع کرد
باما شد و طلوع کرد
خورشیدواره شو
به فتح شب برو!
آه ای صدای سرخ روشن
شعله باران شکفتن
ای خروش مرگ کش
ای حماسه ساز بی پروا
تو با جهان از ما چه گفتی
که غزل از خون چکید و
قلب آزادی طپید و
تازه شد رویا!
امروز، امروز
آینده شعرماست
فردا، فردا
جهان ما زیباست!
این جوان جوان شقایق
در مصاف این مسلط شب سرشت زشت
بر جبین آفتابی نوشکفته
عشق را نوشت!
امروز، امروز ...........

Friday, May 7, 2010

نامه‌ی سرگشاد

آقای مجید محمدی

مقاله‌ای را که درباره روش‌های جدید اعتراف ‌گیری نوشته بودید، خواندم. از اینکه این روش اعتراف‌گیری را برای ما روشن ساختید از شما سپاسگزارم اما با قسمت‌هایی از مقاله شما مشکل دارم. بگذارید نمونه بیاورم:
«بی توجهی به مطالب سفارشی‌ای که محمد قوچانی می نویسد یا مصاحبه‌هایی که سعید شریعتی می کند نیز می تواند به رهایی آنها از چنگ بازجویان یاری رساند...»
یا «این سخنان قابل نقد و بررسی‌اند اما به عنوان ایده‌های جناح اقتدارگرا و تمامیت طلب و نه سخنان زندانیان و افراد تحت فشار.»
به طور مشخص این دو جمله از جملاتی هستند که با آنها مشکل دارم. چرا که به نظر من شما همه را با یک چوب زده‌اید. فرق است بین قوچانی و ابطحی (که شما از هر دو در مقاله‌تان یاد کرده‌اید). به طرز فکر آنها -فعلا- کاری ندارم و به اینکه آیا از نظر اصول و عقاید با هم اشتراک نظر دارند یا نه هم کاری ندارم. اما به شغل آنها کار دارم . ملاک من برای فردی که مجبور به اعتراف می‌شود شغل اوست.
قوچانی یه نویسنده است. یک روزنامه‌نگار. نویسنده است مثل همانی که دیروز اولین کتابش انتشار یافت و روزنامه‌نگار است درست مثل همانی که دیروز اولین خبر چند خطی اش در روزنامه فلان چاپ شد. من -منظورم من نوعی نیست. منظورم دقیقا من است. یعنی شخص دزدکی- از یک روزنامه‌نگار انتظار ندارم اعتراف نکند. بگذار اعتراف کند و بیرون بیاید. کار او نوشتن است نه چیر دیگر. مانند یک قصاب که انتظار نداریم نانوای خوبی هم باشد. کار او چیز دیگریست.
اما ماجرای ابطحی و دیگرانی چون او متفاوت است. او یک سیاستمدار است. از دید من سیاستمدار یعنی کسی که برنامه‌ای برای بهتر شدن جامعه در سر دارد، برنامه‌ای برای پیشرفت کشور دارد*، آرمانی دارد و اصولی و سعی دارد با رسیدن به قدرت برنامه‌هایی که مفید می‌داند را از طریق تصویب قوانین در مجلس اجرایی کند. از کسی که عقیده‌ دارد راهی انتظار این نیست که اعتراف کند به اشتباه بودن آن راه و اگر اعتراف کرد نباید انتظار داشته باشد اگر بگوید آن اعتراف «زورکی» بود کسی حرف او را باور کند. نمی‌شود کسی نانوا باشد ولی بگوید نمی‌خواهم گرمای تنور را تحمل کنم. همینطور است وضع صنف سیاستمدار. نمی‌شود کسی سیاست را پیشه خود کند اما نخواهد سختی‌هایش را قبول کند و پای سختی‌ها بایستد.
و اما یک سوال از شما می‌پرسم و پاسخی که برایش دارم را می‌گویم. شما نیز بیاندیشید و جواب خودتان را بیابید.
بار دیگر به اسامی افرادی که از آنها نام بردید نگاهی بیاندازید. اسامی کسانی که در 20 سال اخیر اعتراف کرده‌اند را هم در ذهن مرور کنید. پرسش من این است که چرا تمام این افراد به گروهی تعلق دارند که ما آنها را با عنوان اصلاح‌طلب می‌شناسیم؟ چرا عباس امیرانتظام تا به حال تن به اعتراف نداده‌است؟ آیا این راه به ذهنش نرسیده یا تا به حال به او پیشنهاد نشده؟ چرا حشمت‌الله طبرزدی تا به حال تن به اعتراف نداده‌است؟ آیا پاسخ این سوال جز این است اصلاح‌طلب جماعت برای سیاست پیشه بودن ساخته نشده‌اند و از ابتدا هر طرف باد وزیده آنها هم رفته‌اند و بدون آشنایی با سختی‌های شغل سیاست به این شغل روی آورده‌اند؟ آیا پاسخ به این سوال جز این است اصلاح‌طلب جماعت هیچ اصولی و هیچ آرمانی ندارد که پایبند آن باشد و بر آن پافشاری کند به جز رسیدن به قدرت؟ پاسخ من این است. تا پاسخ شما چه باشد.

زیاده عرضی نیست.
ارادتمند
دزدکی

Tuesday, May 4, 2010

سراب ردپای تو

از دید من «سراب ردپای تو» از زیباترین ترانه‌های عاشقانه‌ای است که داریوش در سال‌های اخیر اجرا کرده‌. نمی‌گویم بهترین که نه متخصص شعر هستم نه موسیقی. اما از دید من عاشقانه‌ای است بسیار زیبا که خوب با آهنگ «چفت» شده. همدرد، تصویر رویا، چکاوک، روز اول و شیرین شیرین همه عاشقانه‌هایی زیبا هستند. اما «سراب ردپای تو» چیز دیگری است. در 15 سال اخیر -از دید من- تنها روزنه و شام مهتاب یارای رقابت با «سراب ردپای تو» را دارند. شعر این ترانه را روزبه بمانی سروده و آهنگساز آن علیرضا افکاری است.
«
سراب ردپای تو» از آلبوم بعدی داریوش با نام «دنیای این روزای من».


سراب رد پای تو كجای جاده پیدا شد / كجا دستاتو گم كردم كه پایان من اينجا شد
كجای قصه خوابيدی كه من تو گريه بيدارم / كه هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهكارم
تو با دلتنگيای من، تو با اين جاده همدستی / تظاهر كن ازم دوری، تظاهر می كنم هستی
تو آهنگ سكوت تو به دنبال يه تسكينم / صدايی تو جهانم نيست فقط تصوير مي بينم
يه حسی از تو در من هست كه می دونم تو رو دارم / واسه برگشتنت هرشب درا رو باز ميذارم
(ویدئوی این آهنگ)




برای آگاهی از نحوه خرید آلبوم دنیای این روزای من در ایران اینجا را کلیک کنید و برای اطلاعات بیشتر این سایت را بخوانید.